دعایم کن!

هم دعا از تو اجابت هم ز تو / ایمنی از تو مهابت هم ز تو

دعایم کن!

هم دعا از تو اجابت هم ز تو / ایمنی از تو مهابت هم ز تو

میرسی!

یا لطیف 

 

که با مهرت همه را صدا میکنی!  

 

 

سلام بر شما عزیزان خدا! 

 

دوستان اینبار یک داستان زیبا از خانم عرفان نظر آهاری مینویسم:  

 

هر بار که‌ می‌روی، رسیده‌ای‌

 

پشتش‌ سنگین‌ بود و جاده‌های‌ دنیا طولانی.  

 

می‌دانست‌ که‌ همیشه‌ جز اندکی‌ از بسیار را نخواهد رفت.  

 

آهسته آهسته‌ می‌خزید، دشوار و کُند؛ و دورها همیشه‌ دور بود. 

 

سنگ‌پشت‌ تقدیرش‌ را دوست‌ نمی‌داشت‌ و آن‌ را چون‌ اجباری‌  

 

بر دوش‌ می‌کشید. پرنده‌ای‌ در آسمان‌ پر زد، سبک؛ 

و سنگ‌پشت‌ رو به‌ خدا کرد و گفت: این‌ عدل‌ نیست، این‌ عدل‌ نیست.  

 

کاش‌ پُشتم‌ را این‌ همه‌ سنگین‌ نمی‌کردی. من‌ هیچ‌گاه‌ نمی‌رسم.  

 

هیچ‌گاه. و در لاک‌ سنگی‌ خود خزید، به‌ نیت‌ ناامیدی. 


خدا سنگ‌پشت‌ را از روی‌ زمین‌ بلند کرد. زمین‌ را نشانش‌ داد.  

 

کُره‌ای‌ کوچک‌ بود. 


و گفت: نگاه‌ کن، ابتدا و انتها ندارد. هیچ کس‌ نمی‌رسد.
 

چون‌ رسیدنی‌ در کار نیست. فقط‌ رفتن‌ است. حتی‌ اگر اندکی.  

 

و هر بار که‌ می‌روی، رسیده‌ای. و باور کن‌ آنچه‌ بر دوش‌ توست،  

 

تنها لاکی‌ سنگی‌ نیست، تو پاره‌ای‌ از هستی‌ را بر دوش‌ می‌کشی؛  

 

پاره‌ای‌ از مرا. 


خدا سنگ‌پشت‌ را بر زمین‌ گذاشت. دیگر نه‌ بارش‌ چندان‌ سنگین‌ بود  

 

و نه‌ راهها چندان‌ دور. 


سنگ‌پشت‌ به‌ راه‌ افتاد و گفت: رفتن، حتی‌ اگر اندکی؛  

 

و پاره‌ای‌ از «او» را با عشق‌ بر دوش‌ کشید. 

 

در دعاهایم هستید.  

شما هم مرا دعا کنید.  

نظرات 11 + ارسال نظر
مهرداد چهارشنبه 17 مهر‌ماه سال 1387 ساعت 22:03 http://yourbox.orq.ir

سلام.وبلاگت توپ توپه.مخصوصا من دنبال این موضوع میگشتم.من یه لینک باکس دارم.دوست داری بذاری توی وبلاگت؟خیلی خوشحال میشم که عضو باکس من بشی چون وبلاگت توپه!اگه خواستی کد رو کپی کن بذار ته قالبت بعد لینکتو ارسال کن تا حداکثرش 10 ساعت بعدش لینکتو میذارم.خیلی آقایی آدرسم اینه http://yourbox.orq.ir

غمگینم پنج‌شنبه 18 مهر‌ماه سال 1387 ساعت 22:37

سلام من یادتان نروم ؟! التماس دعا خیلی دارم!

غمگینم پنج‌شنبه 18 مهر‌ماه سال 1387 ساعت 22:38

خیلی دلم گرفته خیلی غمگینم نمی دانم چرا اعتمادم را به خدا هم از دست داده ام. دعایم کن

دوست جمعه 19 مهر‌ماه سال 1387 ساعت 12:55

سلام. من خیلی دلم گرفته. حتی مطلبتو که خوندم یکم اشکم اومد. آخه چرا باید بار هستی رو دوش بعضیا باشه و رو دوش بعضیا نباشه. چرا؟ پشت من شونه های من دیگه توان تحمل این بارو نداره. آخه خدا کی می خواد منو به آرزوم برسونه و دعامو مستجاب کنه؟ کی؟
تو دعاهات به خدا بگو که منو نا امید نکنه. اصلا هیچ کس رو نا امید از درگاهش برنگردونه. خیلی دعام کنید.

حسین یکشنبه 21 مهر‌ماه سال 1387 ساعت 23:21 http://kashefedezfuly.blogsky.com

سلام
ممنون از حضور همیشگی شما .
داستان زیبایی بود.
من با تخریب محل ریاضت کاشف در سنوات گذشته بروز هستم.
موفق باشی
یا حق

... پنج‌شنبه 25 مهر‌ماه سال 1387 ساعت 15:08

سلام عزیزم...
تا اونجایی که یادمه عرفان نظر آهاری آقاست نه خانم....!!!

طیبه پنج‌شنبه 25 مهر‌ماه سال 1387 ساعت 17:59 http://khaghazhaye-sookhte.blogsky.com/

سلام
خیلی زیبا بود
دقیقا چند وقت پیش دو تا از دوستان سر اینکه رسیدنی در کار هست یا نه بحث میکردند...
بابت کامنت هم ممنون
موفق باشی..التماس دعا(گل)

دوست پنج‌شنبه 25 مهر‌ماه سال 1387 ساعت 22:10

سلام. خوبی. یادم هستی؟ برام دعا می کنی؟

سپنتا جمعه 26 مهر‌ماه سال 1387 ساعت 06:17 http://www.sepenta.blogsky.com

برایت دعا میکنم
خر بار که پرنده ای میبینم
هر بار که مردم بی تفاوت از کنارم میگذرند
و هر بار که نفس میکشم
برایت دعا میکنم
تا به آنچه میخواهی برسی.......

علیرضا مترصد چهارشنبه 1 آبان‌ماه سال 1387 ساعت 12:23 http://hekmatmotealy.blogsky.com/

بنام خدا
با سلام و عرض ادب
با مقاله دروس توحید - 24 به روز هستم .
با تشکر

دوست پنج‌شنبه 2 آبان‌ماه سال 1387 ساعت 10:17

سلام. خوبی؟ چرا دیگه آپ نمی کنی؟ حالا که به خوندن متنات معتاد شدم هی باید منتظر بمونم. برام دعا کنید لطفا.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد