-
[ بدون عنوان ]
جمعه 26 آبانماه سال 1391 02:32
با نام او سلام نازنینم! میدانی گردباد یک نقطه ای درست در مرکزش دارد که نامش را ؛چشم گردباد؛ مینامند . و این نقطه آرام ترین و ساکت ترین محل گردباد است. دور و بر همه چیز بهم میریزد و طوفان و باد غوغا میکند ولی آن نقطه در آرامش و سکوت عجیبی قرار دارد. من حالا در این نقطه از زندگی هستم. بیرون و دور و برم غوغاست ولی خودم...
-
[ بدون عنوان ]
سهشنبه 9 آبانماه سال 1391 02:55
اگر گم شدی از این راه بیا». شاید مرا دیگر نشناسی، شاید مرا به یاد نیاوری. اما من تو را خوب میشناسم. ما همسایه شما بودیم و شما همسایه ما و همهمان همسایه خدا. یادم میآید گاهی وقتها میرفتی و زیر بال فرشتهها قایم میشدی. و من همه آسمان را دنبالت میگشتم؛ تو میخندیدی و من پشت خندهها پیدایت...
-
[ بدون عنوان ]
سهشنبه 9 آبانماه سال 1391 02:47
سلام نازنینم! زن کشاورزی بیمار شد ، کشاورز به سراغ یک راهب بودایی رفت و از او خواست برای همسرش دعا کند . راهب دست به دعا بر داشت و از خدا خواست همه بیماران را شفا بخشد. ناگهان کشاورز دعای او را قطع کرد و گفت : " صبر کنید ! از شما خواستم برای همسرم دعا کنید و شما دارید برای همه بیماران دعا می کنید ! " راهب...
-
[ بدون عنوان ]
دوشنبه 17 مهرماه سال 1391 23:57
خدایا با نام عزیز تو این نازنین! دلم خیلی تنگ است! به اندازه کوههای عالم به اندازه آبهای عالم. تضاد تضاد تضاد... دو پاره شده ام؟! از طرفی دلم میخواهد از تمام نامردهای دنیا انتقام بگیرم و از طرفی دلم به حالشان میسوزد. میدانی نازنینم! در ماشین را که باز کردم آرام خورد به ماشین کناری ... مردی در ماشین بود پیاده شد و من...
-
One
یکشنبه 9 مهرماه سال 1391 06:47
سلام عزیزم! ؛عزیزم؛ منظور خودم هستم. برای خودم مینویسم فقط خودم! این روزها خیلی میرنجم. راستش هم میرینجم و هم میرنجانم! آدمها میتوانند خیلی بی رحم باشند. این روزها ناظر درندگی نفس خودم و نفس دیگران هستم. خیلی راحت همدیگر را میدریم؟! با بی رحمی تمام... یک ذره رحم نداریم فقط میدریم مثل حیوان وحشی!!! متوجه نیستیم طرف کیه...
-
[ بدون عنوان ]
یکشنبه 15 آذرماه سال 1388 02:59
Stay safe in middle of this Chaos and NEGATIVITY - Discipline yourself and your life. -No violence at all: Agree to lose, stay away from conflict and argument and fight. -Stay away from negative and violent films and pictures and pornography. Look to relaxing and beautiful views and pictures. -Stay away from bars,...
-
[ بدون عنوان ]
یکشنبه 1 آذرماه سال 1388 12:35
با نام خداوند یگانه سلام دوستان! دوستان همیشه در دعاهایم هستید شما هم مرا دعا کنید! خانم صدیقی همسایه مادر بزرگم بود. یک عاقله زن تنها که دایم دعا میخوند. فکر میکنم سه تا بچه داشت که در شهرهای دور زندگی خودشان را داشتن و شاید سالی یکبار دیدار کوتاهی از مادرشان میکردن و زود به شهرشان برمی گشتن. پدرم میگفت: از بس این زن...
-
[ بدون عنوان ]
چهارشنبه 22 مهرماه سال 1388 03:08
بنام خداوندی که نیکی مطلق٬ عشق و زیبایی خالص ٬ خزانه معرفت ٬ و خرد بی پایان است. سلام دوستان! پاییزتان شاداب و پربار! دیشب باز هم پدرم را به بیمارستان بردیم. مدتی است که قادر به تکلم نیست و بیشتر اوقات چشمانش بسته است. سکون و سکوت و تغذیه تزریقی روحش را جلا داده است. گاهی که چشمانش را باز میکند نگاه معصومش تا عمق...
-
پاییز
چهارشنبه 8 مهرماه سال 1388 23:12
با نام تو ای خدای دادار ای خالق بی شریک و بی یار سلام دوستان! سلامی به زیبایی برگهای پاییزی ! سلامی به گرمی دلهای مهربان الهی! خواب دید که تمام هستی آواز میخوانند. پرسید: چه میخوانید؟ گفتند: آواز وحدت! چه زیبا می نواختند و می خواندند. مات و مبهوت در سکوت گوش داد. بیدار که شد گفت: من هم بیازمایم... صدای ناهنجاری از...
-
[ بدون عنوان ]
دوشنبه 16 شهریورماه سال 1388 23:39
بسم الله رَبَّنَا مَا خَلَقْتَ هَذا بَاطِلاً سُبْحَانَکَ فَقِنَا عَذَابَ النَّارِ بار الها! اینها (آسمانها و زمین ) را بیهوده نیافریدهاى! منزهى تو! ما را از عذاب آتش، نگاه دار! رَبَّنَا إِنَّکَ مَن تُدْخِلِ النَّارَ فَقَدْ أَخْزَیْتَهُ وَمَا لِلظَّالِمِینَ مِنْ أَنصَارٍ پروردگارا! هر که را تو [بخاطر اعمالش،] به...
-
[ بدون عنوان ]
دوشنبه 26 مردادماه سال 1388 00:01
با نام خداوند مهربان و رحمان دیشب به حال و احوال خودم و روزگار فکر میکردم که نمی دانم چرا به یاد شعر معروف شیخ عارف و شاعر, سعدی شیرازی, افتادم و فکر میکردم که چطور این ابیات همیشه مقابل چشمانمان بوده و هزاران هزار بار شاید آن را خوانده و گفته ایم و بر در سازمان ملل نوشته ایم ولی.... افسوس که هنوز به معنای عمیق و اصلی...
-
[ بدون عنوان ]
چهارشنبه 21 مردادماه سال 1388 10:33
با نام زیبای او که رحیم است و رحمان سلام دوستان! بدان که محبت گوهری عزیز است. و دعوی محبت آسان, تا آدمی گمان برد که از جمله محبّان است. ولکن محبت را نشان و برهان است باید که آن نشان از خود طلب کند و آن هفت است: - اول آنکه مرگ را کاره نباشد که هیچ دوست, دیدار دوست را کاره نباشد.... (مرگ را دوست بدارد) - دوم آنکه محبوب...
-
[ بدون عنوان ]
دوشنبه 22 تیرماه سال 1388 06:22
با نام خدای مهربان البته با اجازه شاعر دو کلمه آخری را که به رنگ قرمز نوشتم جایشان را عوض کردم (نظر من اینطور است): چکنم با دل خویش!؟ آه آه از دل من ـ که از او نیست بجز خون جگر حاصل من زآنکه هر دم فکند جان مرا در تشویش ـ چه کنم با دل خویش؟ چه دل مسکینی ـ که غمین می شود اندر غم هر غمگینی هم غم گرگ دهد رنجش و هم قصه میش...
-
[ بدون عنوان ]
چهارشنبه 20 خردادماه سال 1388 09:54
با نام خداوند مهربان بخشاینده سلام و سلامتی برای همهء دوستان از خواندن و شنیدن سخنان عمیق و بسیار سادهء عارف مثبت بین, آقای اسماعیل دولابی, روح و جسم انسان انرژی تازه و نشاط می یابد: _. هر که گرفتار است, گرفتهء یار است. _. غم, پیغام دوست است, وقتی غم آمد با او (خدا) خلوت کن ببین با تو چه کار دارد؟! _. کثرت , غم آور...
-
[ بدون عنوان ]
دوشنبه 28 اردیبهشتماه سال 1388 10:13
با نام او که بزرگترین است ایمان قوی داشته باش و بدان هر چه رخ میدهد خواستهء پروردگار یکتای داناست! سلام دوستان! بدانید همیشه در دعاهایم هستید... این داستان را یکی از دوستان برایم فرستاده بود: سالهای بسیار دور پادشاهی زندگی میکرد که وزیری داشت . وزیر همواره میگفت: هر اتفاقی که رخ میدهد به صلاح ماست . روزی پادشاه برای...
-
مرگ و زندگی
سهشنبه 8 اردیبهشتماه سال 1388 12:49
با نام خدای مهربان یکی چیزی درونم دارد می میرد ... انگار غدّه ای میخواهد بترکد... غدّه ای که سالهای سال درونم بوده و دردم داده و... عذابم داده... احساسش میکنم ... پر از من های ریز و درشت است... رسیده و این روزها منتظرم بترکد... تبرکد تا رها شوم... مدتی است که خدا صبرم دارد میآموزد... با مهر با سیلی با درد... صبر کن به...
-
[ بدون عنوان ]
جمعه 14 فروردینماه سال 1388 10:11
با نام خدای مهربان سلام دوستان خوبم! از لطف و محبت همه شما عزیزانم ممنون و متشکرم! یکی از دوستانم میگفت: "هر سال قبل از عید نوروز عادت دارم در آخرین روزهای سال یک مروری به یک سال گذشته ام می اندازم... امسال سال بسیار پرباری داشتم درسهای مهمی پشت سر هم بدون هیچ ترحمی داده شد... حالا چقدر یاد گرفتم بماند.... یادم...
-
عید آمد
دوشنبه 26 اسفندماه سال 1387 04:27
بهار را باور کن باز کن پنجره ها را که نسیم روز میلاد اقاقی ها را جشن میگیرد و بهار روی هر شاخه کنار هر برگ شمع روشن کرده است همه چلچله ها برگشتند و طراوت را فریاد زدند کوچه یکپارچه آواز شده است و درخت گیلاس هدیه جشن اقاقی ها را گل به دامن کرده ست باز کن پنجره ها را ای دوست هیچ یادت هست که زمین را عطشی وحشی سوخت برگ ها...
-
پس ما معطل چه هستیم!؟
دوشنبه 19 اسفندماه سال 1387 09:33
به نام خدای مهربان که خرد هیچکس به او راه نیست. سلام به شما, گلهای های باغ هستی! این متن را چند سال پیش نوشته بودم فکر کردم نیاز دارم که باز به خودم یادآوری کنم که: خداوند متعال اسماء حقایق عظما و مقامات عالی رشد را به حضرت آدم آموخت و این تعالیم سینه به سینه برای همهء ما, ابناء بشر, به ارمغان داده شد. دانه های ایمان...
-
دعا!
شنبه 3 اسفندماه سال 1387 04:14
با نام خدای مهربان سلام دوستان! جبران خلیل جبران عارف مسیحی را دوست دارم: شما هنگام سختی دعا میکنید و در هنگام فقر و نیاز زبان به نیایش میگشایید. کاش در روزگار نعمت و شادی نیز دعا میکردید . زیرا٬حقیقت دعا جز این نیست که شما هستی خویش را در اثیر آسمانی و اکسیر زندگی گسترش میدهید . اگر برای نیل به شادی دعا میکنید و...
-
غفلت
شنبه 19 بهمنماه سال 1387 21:30
با نام خداوند مهربان سلام دوستان! این کائنات, کهکشانها, خورشید, ماه, ستارگان, کوهها, دریاها و انسانها هیچ کدام بدون دلیل آفریده نشده اند. تمام هستی در چهارچوب شگفت آور و درون یک تقدیر عظیم به حیات خود ادامه میدهند... و زیباتر اینکه : همه به سوی کمال در حرکتند. ذرّه ای شبیه و عین ذرّه ء دیگر نیست و هرگز تکرار نمی شود....
-
دعا!
شنبه 5 بهمنماه سال 1387 00:14
بنام آنکه اول آنکه آخر بنام آنکه باطن آنکه ظاهر سلام دوستان خوبم! این نیایش و دعای کوتاه را با قلم قلبم نوشتم با آرزوی اجابت برای همهء مان...باشد که فرشته ای آمین گوید و مورد لطف الهی قرار گیریم! خدایا! بدون یاد تو زیبایی و نور تو بدون عشق و مهربانی و نوازشهای گرم تو دنیا چه تاریک و پوچ و سردی است. پرودگارا! جرقه های...
-
خانم گل
شنبه 28 دیماه سال 1387 07:29
با نام خداوند پاک و سبحان سلام بر همه دوستان خوبم! از لطف و مهربانی همه شما عزیزان متشکر و ممنونم. خانم گل نازنینم بیمارستان بود. به قول خودش: "درد پیری" دخترش میگفت: او را برده بودیم رادیولوژی, از پشت شیشه دیدم که یهو همه کارکنان دست از کار کشیدند و با احترام ایستادند. دلم ریخت. خیلی نگران شدم. پرستاری...
-
یا حسین
چهارشنبه 11 دیماه سال 1387 22:46
با نام او دام سخت است مگر یار شود لطف خدا ورنه انسان نبرد صرفه ز شیطان رجیم حافظ با سلام خدمت تمام دوستان! محرم که شروع میشود سعی میکنم حتما سری به کتاب ارزندهء "نیایش امام حسین در صحرای عرفات" نوشته استاد تقی جعفری بزنم. شاید گاهی هم قطعه ای زیبا از این کتاب را اینجا نوشتم: "پروردگارا! بار الها! بی...
-
شعرم
چهارشنبه 4 دیماه سال 1387 00:53
یا الله سلام و صدها سلام بر شما دوستان خوبم! این شعر از خودمه مدتها پیش نوشته ام: امشب,در یک سکوت بی پایان, نگرانیهایم, ترسهایم, و تمام اضطرابهایم را به خدا وا می گذارم. امشب ,در آسمان مخمل سیاهم, ستارگان نورانی زندگیم را یکی یکی به خدا وا می گذارم. به او, به آن مهربان ترین, دلسوزترین, داناترین.... امشب, برای اولین...
-
دعا
جمعه 22 آذرماه سال 1387 02:20
یا الله سلام دوستان! دوستی میگفت: در ماشین به سخنرانی های حاج آقا دولابی گوش میدادم. از دلم گذشت: ای کاش آن موقع بود و به حضور یک همچو انسان والایی میرسیدم... دخترم امتحان سختی داشت که آینده اش در گرو این امتحان بود. همانطور که به نوار گوش میدادم دیدم سر از محل امتحان دخترم در آوردم. پارک کردم و همانجا شروع به دعای...
-
عید قربان!
شنبه 16 آذرماه سال 1387 10:07
با نام او هر کجا بوی خدا میاید خلق بین بی سر و پا میاید خدایا خداوندا! هر چه بیشتر به تو نزدیک میشویم از عشق و مهر بی پایانت حیران تر میشویم. چقدر به تو ناز کنیم و تو با مهربانی منّتمان را بکشی! چقدر از تو دور شویم و تو باز هم ما را با عشق بخوانی! چقدر غفلت کنیم و تو باز با مهربانی ما را آگاه کنی! چقدر خطا رویم و تو...
-
مانع های زندگی!
جمعه 8 آذرماه سال 1387 02:13
یا لطیف سلام برشما عزیزان خدا! سلام بر شما مخلوقات یگانه و خوب خدا! باز هم یک داستان دیگر: در روزگار قدیم، پادشاهى سنگ بزرگى را که در یک جاده قرار داد. سپس در گوشهاى پنهان شد تا ببیند چه کسى آن را از جلوى مسیر بر میدارد. برخى از بازرگانان ثروتمند با کالسکههاى خود به کنار سنگ رسیدند، آن را دور زدند و به راه خود...
-
خدا وجود دارد!
یکشنبه 26 آبانماه سال 1387 03:14
با نام زیبایی آفرین هستی بخش! سلام دوستان خوبم! دوستی این داستان زیبا را برایم فرستاده بود که فکر کردم آن را برای شما هم بنویسم: مردی وارد سلمانی میشود تا موهایش را کوتاه کند. به هنگام کوتاه کردن موها با مرد سلمانی از هر دری سخن میگویند تا میرسند به بحث ؛خدا؛... مرد سلمانی میگوید: من به خدا اعتقاد ندارم. مرد دیگر با...
-
لبیک!
پنجشنبه 16 آبانماه سال 1387 04:33
با نام خدای مهربان لبیک الهم لبیک! خداوند دوست دارد همهء مان از مومنین باشیم تا ما را از عشق ناب بی انتهایش سیراب کند. او هر لحظه تک تک ما را دلسوزانه به سوی خود میخواند. دعوت حق را ارج نهیم! گفت آن الله تو لبیک ماست آن نیاز و درد و سوزت پیک ماست. ترس و عشق تو کمند لطف ماست زیر هر یا رب تو لبیک هاست.