سلام نازنینم!
زن کشاورزی بیمار شد ، کشاورز به سراغ یک راهب بودایی رفت و از او خواست برای همسرش دعا کند .
راهب دست به دعا بر داشت و از خدا خواست همه بیماران را شفا بخشد.
راهب گفت : " تو چیزی از درمان نمی دانی ، وقتی برای همه دعا می کنم دعاهای خودم را با دعاهای هزاران نفر دیگری که همین الان برای بیماران خود دعا می کنند ، متحد می کنم ، وقتی این دعاها با هم متحد شوند ، چنان نیرویی می یابند که تا درگاه خدا می رسند و سود ان نصیب همگان می شود.دعا های جدا جدا و منفرد ، نیروی چندانی ندارد و به جایی نمی رسد ! "